به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در کرمان، حجت الاسلام علیرضا انجم شعاع معاون پژوهش حوزه علمیه کرمان در یادداشتی به ریشه یابی فتنه 88 پرداخت و نوشت: در آستانه ايام الله 9 دي يك سوال بی پاسخ، همچنان برخي از ذهنها را بهخود مشغول کرده و میکند و آن اينكه علي رغم تصريح مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله امام خامنهاي در ريشه يابي فتنه 88 در اينكه اساس قضيه به «مسموم بودن علوم انساني موجود» باز ميگردد، چرا در این موضوع هیچ قدمی برداشته نشده است؟
* دغدغه رهبری در ریشه یابی محتوایی است
حضرت آیت الله خامنهای در بيانات مختلف اين موضوع را مورد توجه قرار دادهاند كه اين قضيه يك لايه و پوسته ظاهري و يك لايه ريشهاي و محتوايي دارد و نسبت به عدم توجه به ريشه و محتواي اين مساله بارها هشدار دادهاند.
با اين همه، اين مطالبه در نزد اساتيد و اعضاء هيئت علمي دانشگاهها بدون استدلال و اثبات تخصصي مورد قبول واقع نشد و به دليل فقدان تفاهم تخصصي در اين باره تغييري در حركت علمي آنها ايجاد نگرديده و ايشان در عين احترام به مقام معظم رهبري به تدريس همين علوم ادامه ميدهند.
* راه پیشرفت از منظر ادبیات دانشگاه
در واقع اين علوم در منظر آنان، اولا نتيجهي تجربه بشري ميباشند و ثانيا كارآمدي خود را در عمل نشان دادهاند. لذا معتقدند اگر نظام در بخش «سخت افزاري» تمدن به دنبال پيشرفتهاي اساسي و زيرساختي در غرب است و در بخش «نرم افزاري» به ايجاد نظم، قانونگرايي، توسعه آزاديهاي مدني و پائين آمدن ناهنجاريهاي اجتماعي جوامع غربي علاقه دارد، بايد از اين علوم انساني ـ كه نتيجه تجربه و تحقيقات در علوم برنامهريزي و جامعهشناسي و ديگر علوم انساني است ـ استفاده نمايد.
ادبيات دانشگاه مسير تئوريزه كردن تحول مادي را منحصر در علوم انساني خود و پيمودن برنامههاي وابستگي به نظام بين المللي ميداند. از اين رو منتهي به نفي استقلال فكري نظام ميگردد. از طرفي راهحلهاي ادبيات حوزه نيز در سطح جامعه شناختي، برنامه ريزي و اقتصاد كلان نميباشد.
ادبيات دانشگاه در برخورد با مقوله دين، ارزشها و آرمانها، با تکيه بر نيازهاي معيشتي مشترک بين انسانها ـ که ادبيات حوزه آن را پذيرفته است ـ ادبيات کاربردي توسعه همهجانبه را به ميدان ميآورد و براي تمامي عرصههاي زندگي، نسخههاي نظام سرمايهداري را ارائه ميدهد و نيازهاي معنوي و احکام دين را ـ که جزء امور مشترک نيستند ـ به عنوان اموري فرهنگي دانسته و به مثابه جزئي از آزاديهاي مدني سلايق امم و قبائل و اديان محترم ميشمرد و در واقع آنها را از منظر جامعهشناختي، پتانسيل تأمين توسعه مادي قرار ميدهد، و بدين ترتيب ادبيات توسعه و مديريت تکامل مادي در تئوري «جهانيسازي» آمريکايي، خردهفرهنگها (از جمله اديان و مذاهب) را در خود منحل کرده و از بين ميبرد و در تئوري «جهانيشدن» اروپايي، گفتوگو با خردهفرهنگها را ترجيح ميدهد که در هر دو صورت در جريان تحول فهم ديني و تکامل اجتماعي، ادبيات انقلاب و ادبيات حوزه را ناچار از مقابله با جهانيسازي و درگيري با کفر خواهد ساخت.
* جایگاه ادبیات انقلاب
در هر صورت در جامعه ما در عرصه «تخصص» و طرح نظر نسبت به موضوعات مختلف، سه ادبيات حضور جدي و فعال دارند: ـ ادبيات حوزه ـ ادبيات توسعه ـ ادبيات انقلاب
که البته انتساب ادبيات انقلاب به دستگاه تخصصي، از زاويه مطالبه و سفارشدهندگي رهبر معظم انقلاب و مردم به دو دستگاه حوزه و دانشگاه است، و الا نهاد «انقلاب» عمومي و مردمي بوده و زبان ارتباط آن هم عرفي و عمومي است و چون تا كنون علمي و تئوريزه نشده، جامعه تخصصي هنوز آن را به عنوان ادبيات علمي نپذيرفته است که البته همين خلأ، نقطهي آسيبپذيري دستگاه انقلاب و عرصه خطر و حذر آن ميباشد.
توقف انقلاب در ادبيات عمومي، که عرصه آزاد ورود و خروج ادبيات تخصصي «همجهت و ناکارآمد» و يا «معارض و کارآمد» است، تا رسيدن انقلاب به ادبيات تخصصي خاص خود، هميشه در معرض تهديد و تصرّف اهداف و آرمانهاي خود توسط دوستان نادان و دشمنان دانا بوده است. بنابراين مسؤوليت و وظيفه جامعه انقلابي کشور در درجه اول جلوگيري از تأويل و يا عرفي شدن سخنان رهبري است تا آرمانها و هدفگذاريهاي مقام معظم ايشان که همان آرمانهاي انقلاب است در فرهنگهاي خاصِّ مطرح، چه به دليل ضعف اين فرهنگها و يا انحراف آنها، منحل نشود. از اين جهت به پاس فزون يافتن مطالبات رهبري ـ همچون الگوي اسلامي و ايراني، نهضت نرم افزاري، اقتصاد مقاومتي، سبك زندگي اسلامي و تشکيل سلسله نشستهاي راهبردي ـ بايد جشن ملي گرفته شود زيرا از طريق اين مطالبات و نشستها، ضرورت آکادميک و تخصصي شدن فرمايشات رهبري عيان گشته، و وجوه درگيري مطالبات ادبيات انقلاب نسبت به ادبيات حوزه و دانشگاه «به نحو تخصصي» تبيين مي گردد.